بنام خدا
انس با قرآن
انس آدمى با هر چیز ریشه در ارج و اهمیتى دارد که انسان براى آن چیز قائل است رهپویان راه یقین و سالکان وادى علم و معرفت از آنجا که محبوبترین محبوب را ذات اقدس خداوند مىدانند و فقط دل در گرو او دارند، کتاب او را که پرتوى از ذات او و واسطه سخن خداوند با بندگان است - پر منزلت و تنها طریق هدایت مىدانند از اینرو با آن انس ویژهاى داشته و قلب و جان و اعمال خویش را با آن گوهر حیاتبخش خدایى مىکنند.
قرآن کریم به لزوم این انس اشاره کرده است. از مؤمنان مىخواهد با تلاوت آیات آن، اولین مرحلهى انس را بپیمایند. «فَاقْرَءُواْ مَا تَیَسَّرَ مِنَ الْقُرْءَان؛(1) هر آنچه برایتان امکان دارد قرآن بخوانید».
در آیهى دیگر آنانکه در قرآن اندیشه نمىکنند مورد نکوهش قرار داده، مىفرماید: «أَفَلَا یَتَدَبَّرُونَ الْقُرْءَانَ أَمْ عَلَى قُلُوبٍ أَقْفَالُهَا؛(2) آیا به آیات قرآن نمىاندیشند؟ یا بر دلهایشان قفلهایى نهاده شده است؟»
امام حسین(ع) انس ویژهاى با قرآن داشت چون منزلتى بزرگ براى آن قائل بود. نمونهاى از این منزلت را مىتوان در حکایت زیر مشاهده کرد:
«عبدالرحمان» به فرزند امام حسین(ع) «الحمدللَّه رب العالمین» را آموخت، وقتى که آن را بر پدر خواند، حضرت هزار دینار را به او بخشید و دهان او را پر از طلا کرد. از آن حضرت دلیل آن سؤال شد. حضرت پاسخ دادند: «چگونه مىتوان کار او را [تعلیم قرآن ]با این پاداش مقایسه کرد؟!» (3)
انس امام حسین با قرآن را مىتوان در تمام زوایاى زندگیش ملاحظه کرد، نصایح و مواعظش، سیرهى علمى و عملىاش و حماسه خونینش همه و همه در قرآن و الهام گرفته از آن بود. بنابراین کوتهبینانى که شخصیت حماسى و قیام مردانهاش را زیر سؤال مىبرند و گاه بر چسب خشونتطلبى، عدم توجه به مصالح، بىسیاستى، انتقامجویى و... را به آن حضرت نسبت مىدهند اگر ریشههاى قرآنى عمل آن بزرگوار را بدانند و واقعاً در پى حق و یقین باشند نه بهانهجویى، به حقیقت رهنمون خواهند شد.
آرى، اهلبیت و بویژه امام حسین(ع) فرزندان پیامبر و شاگرد مکتب قرآنند پس چگونه گفتار و مواعظشان متکى به قرآن نباشد حرکت و قیام حسینى از همان آغاز بر مبناى قرآن همراه بود. نه تنها ریشههاى این حماسه را مىتوان با قرآن بدست آورد بلکه امام(ع) خود با استناد به آیات قرآن حرکت خود را الهام گرفته از آن مىدانست که نمونههایى از آن را ذکر مىکنیم.
الف) در نخستین برخورد با والى مدینه، خود و اهلبیت را معدن رسالت و... معرفى مىکند و مىفرماید: «در حالىکه یزید مردى فاسق و شرابخوار و... است پس چگونه امام را شایسته است که با او بیعت کند.» (4)
ب) هنگامى که مروان اصرار مىکند که والى مدینه از امام حسین(ع) بیعت بگیرد امام(ع) او را پلید و خود را با استناد به قرآن «مُطهّر» بیان مىدارد: «اِلَیک عَنّى، أَنا مِنْ بَیْتِ الطَّهارةِ الّذین أنْزلَ اللَّهُ فیهم عَلى نَبیّه: «إِنَّمَا یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیرًا» (5)
ج) آنگاه که با کاروان خود از مدینه بیرون آمد این آیه را تلاوت فرمود: «رَبِّ نَجِّنِى مِنَ الْقَوْمِ الظَّالِمِین» (6) و این همان دعایى است که حضرت موسى(ع) به هنگام خروجش با بنىاسرائیل آن را بر زبان جارى ساخت.
د) آنگاه که به مکه رسید این آیه را تلاوت نمود: «وَ لَمَّا تَوَجَّهَ تِلْقَاءَ مَدْیَنَ قَالَ عَسَى رَبِّى أَن یَهْدِیَنِى سَوَاءَ السَّبِیل» (7) به این ترتیب هجرت خود را به هجرت موسى که هر دو در جهت کوبیدن بیداد و ظلم بود تشبیه مىکند.
ه) پس از ورود به مکه نامهاى براى سران قبایل بصره نوشت و آنان را به کتاب خدا دعوت کرد: «وَ اَنا ادعوکم اِلى کتابِ اللَّه و سُنة نبیّهِ» (8)
و) وقتى که عصر پنجشنبه نهم محرّم عمر بن سعد فرمان حمله داد و لشکر به حرکت در آمد از برادرش اباالفضل(ع) درخواست مىکند که یک شب از امویان مهلت بگیرید تا در آن شب فقط دعا، نماز، تلاوت قرآن، استغفار و راز و نیاز با خدا داشته باشد:
«فَهُوَ یَعْلَمُ أنّى کُنتُ قَدْ اُحِبُّ الصَّلوة و تلاوة کتابِهِ و کثرة الدَّعاء و الاستغفار» و خداوند مىداند که من نماز براى خدا و تلاوت قرآن و بسیارى دعا و استغفار را دوست مىداشتم» امام آن شب به خیمه باز مىگردد و تمام شب را چنین مىکند.(9)
اُنس امام با قرآن به دوران حیات جسمى محدود نمىشود بلکه بعد از شهادت نیز ادامه دارد: «منهال بن عمرو» گوید، چون سر مطهّر امام(ع) را به دمشق آورده بر نى حمل مىکردند، من پیش روى او بودم. شخصى سورهى کهف را مىخواند تا رسید به آیهى شریفهى «أَمْ حَسِبْتَ أَنَّ أَصْحَابَ الْکَهْفِ وَ الرَّقِیمِ کَانُواْ مِنْ ءَایَتِنَا عَجَبًا؛(10) آیا پنداشتى که داستان اصحاب کهف و رقیم از آیات شگفت ماست؟!» به خدا سوگند ناگاه آن سر مطهر به سخن آمد و با زبان فصیح فرمود: «شگفتتر از اصحاب کهف، واقعهى شهادت و بردن من بر نى است» (11)
«سلمة بن کهیل» گوید: سر مطهّر را دیدم که بر نى این آیه را مىخواند «فَسَیَکْفِیکَهُمُ اللَّهُ وَ هُوَ السَّمِیعُ الْعَلِیم؛ (12) خداوند شما را از شر ایشان نگه خواهد داشت و او شنواى داناست». (13)
پی نوشت ها::
1. مزمل/ 20.
2. محمد/ 24.
3. تفسیر البرهان، ج 1، ص 100.
4. الفتوح، ج 5، ص 14.
5. احزاب/ 33.
6. قصص/ 21 و 22.
7. قصص/ 22 ؛ الفتوح، ج 2، ص 25.
8. تاریخ طبرى، ج 3، ص 28.
9. بحارالانوار، ج 44، ص 392 و ج 45، ص 3.
10. کهف/ 9.
11. بحار الانوا، ج 45، ص 32 و 188.
12. بقره/ 137.
13. معالى السبطین، ج 2، ص 115.
برای طرح سوالات خود در زمینه موضوعات قرانی روی اینجا کلیک کنید